دلنوشته زمستانی 1397/12/8(دل تنگ برفم)

ساخت وبلاگ

بنام خدایی که هست

دیشب قبل ازخواب،ازپنجره اطاقم،نظاره گرهوای بارونی وسردبیرون بودم،باخودمیگفتم:هواسردامشب برف درپیش داره،صبح که بیدارشدم همه جاروبرف فراگرفته ،وخداروشکرامسال زمستونی،چشممون به جمال برف،روشن میشه،بااینکه دلم گرفته بودوسرشارفکروخیال بودم،خوابیدم،چه خوابای ،اجق وجقی دیدم بماند،صبح باصدای زنگ ساعت موبایلم بیدارشدم،سمت پنجره اطاقم رفتم،پرده روکنارزدم،هوابارونی بودوازبرف خبری نبود،باخودم گفتم امروزشصت وهشتمین روززمستونه،آخه مگه میشه برف خودشوبمانشون نده؟؟!!روزگاری برفی بود،پاروهایه چوبی بود،برف روبیایی روپشت بام ها بود،برف بازی بادستکش وکلاه وشالی بود،آدم برفی ساختنی بودودنیایی بازی،حالاکه بچه درونمون توپیری هنوزخاموش نشده،بااینکه نه جسممون تحمل سرماداره ونه پاودست برف بازی وآدم برفی درست کردن نداریم،برفی توکارنیست،آسمون به بچه درونمون پشت کرده ؟؟!! یابه پیری ماتوجه میکنه که خجالت زده نشیم؟؟!!خلاصه هرچی شده مادلمون برای برف تنگ شده،شماهاچی دلتون تنگ نشده؟؟!!

دلنوشته رهایی مورخه 1397/12/15...
ما را در سایت دلنوشته رهایی مورخه 1397/12/15 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohamadmehdimokhberi بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت: 20:22